• وبلاگ : شهيد سيد محمد شريفي
  • يادداشت : بخشي از يك واقعيت
  • نظرات : 4 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    نوشتي عين واقعيت نيست اما براي من اتفاق افتاده که فروشنده حتي نمي خواست به خودش زحمت بده و بياد قيمت کفش رو بگه وقتي هم اومد قبل ازينکه بگه گفت:حالا بيايد تو تا من يه کفش مناسبتر بهتون بدم . فروشنده گرون فروش بود اينو بعدها فهميدم اما من هم اونشب گرونترين کفش اون مغازه رو خريدم.

    سلام.

    چي رو ميخواستي بفهمي؟

    پاسخ

    سلام ... اينجا که نميشه بعدن به خودت ميگم
    + طيبه 

    سلام اسما عزيزم

    خيلي متن زيبايي گذاشتي...واقعا متاثر شدم...

    اگه واقعيه واقعا دردناكه...نه براي چادري ها بلكه واسه غيرش

    احترامي كه واسه پول و ظاهر باشه از فحش هم بدتره...

    تاسف داره خدايي

    پاسخ

    سلام عزيزم، خوش اومدي ... عين واقعيت بود کم هم اتفاق نمي افته

    بسم الله الرحمن الرحيم
    بگو ايا به شما خبر بدهم که زيانکارترين مردم جهت اعمال کيست؟کساني هستند که سعي آنها درزندگي دنيا نابود شده و حال آنکه گمان مي کنند که قطعاً آنها کار نيک انجام مي دهند»کهف103 و 104

    شخصي به نام ابن صمد بيشتر اوقات شب و روز نفس خود را حساب و مي کرد پس روزي ايام گذشته ي عمر خود را که حساب مي کرد ديد شصت سال از عمرش گذشته است.پس حساب کرد .يافت بيست و يک هزار و پانصد روز مي شود .گفت : واي بر من اگر روزي يک گناه بيشتر نکرده باشم . پس ملاقات مي کنم خداي را با بيست و يک هزارو پانصد گناه . اين را بگفت و بي هوش افتاد و در همان بي هوشي وفات کرد.

    سلام اميدوارم هميشه در پناه صاحب الزمان موفق باشيد

    پاسخ

    سلام ... ممنون

    سلام

    به خاطر اين‌كه در آمريكا زندگي مي‌كرد، حجاب برايش معني نداشت، ولي وقتي خواست حجاب بگذارد، به قول خودش، اسماعيل خويش را قرباني كرد تا به خدا نزديك شود ...

    http://www.jamejamonline.ir/shownews2.asp?n=147045&t=dig

    http://asemaneyazd.blogfa.com/post-14.aspx

    يک جايي در دل اروپا، يک خانم معلم مسلمان، يک روز که به مدرسه مي‌رود، به او مي‌گويند با توجه به قانوني که وضع شده و با توجه به تذکراتي که پيش از اين به او داده شده است يا بايد حجابش را بردارد و يا اينکه اخراج مي‌شود.
    خانم معلم مي‌گويد:« نه. من به اين کار ايمان دارم و دست از آن برنمي‌دارم.»

    http://asemaneyazd.blogfa.com/post-9.aspx

    پاسخ

    سلام، لينک هاي جالبي گذاشتيد... خوش اومديد
    + محمد 

    غلط كرد اون فروشنده!

    شما خودتو ناراحت نكن آبجي! دينداري سخته.

    بنده به شخصه به وجود تمام خانم هاي محجبه و با عفت افتخار مي كنم.

    سلام!
    ادم تا توي چنين شرايطي قرار نگيره و چنين برخوردهايي رو نبينه نميتونه درك كنه!
    سخته
    چقدر قضاوت كردن سخته!
    سخت تر از اون بيدار بودن

    اميدوارم از افتهاي اخر الزمان در امان باشيم
    ان شالله
    يازهرا

    سلام.

    اين اولين بار بود که ديدم توي يک وبلاگ، به چنين مساله اي اشاره شد. با وجودي که به عينه خودم بارها و بارها چنين رفتاري رو مشاهده کردم.

    دو حالت داره: يا عده اي با پوشيدن چادر و دزدي از مغازه ها، سعي در تخريب افراد چادري دارن، يا اينکه مردم بي جهت نسبت به همديگه بدبين هستن.

    سلام

    البته من تا حالا اينجوريش رو نديدم

    ولي با چند درجه رقت شاهد بودم

    دارم عادت ميكنم كه روي درك و شعور خودم بيشتر از طرف مقابل حساب باز كنم در اين موارد

    خب بعضي ها نميفهمند چه كنيم؟

    كار خوبي كرده...

    من جاي اون آقا بودم يه خورده هم پول صدقه ميدادم به فروشنده هه بلكم زياد احساس دلسوزي نكنه