منظور از این عنوان من نیستم، اما ای کاش بود من سال پیش به کلاس حفظ قرآن می رفتم که بعدش دیگه به دلیل کارهایی که پیش اومد به حفظ قرآن ادامه ندادم .
معلم قرآن ما همیشه با حرفهاش ما رو تشویق می کرد که حفظ رو ادامه بدیم یک روز برامون از خاطرات زندگیش گفت، گفت که از وقتی شروع به حفظ قرآن کرده حتی خواب هایی هم که می بینه قرآنیه و اینکه آرزو داشته به حج مشرف بشه که بعد از مدتی تو خواب پرده خوش آمدگویی خودش رو می بینه و درست چند ماه بعد به زیارت خانه خدا می ره .
معلم ما می گفت دعای آدمی که داره قرآن حفظ می کنه زودتر برآورده می شه خدا بهش یه جور دیگه نگاه می کنه مثلا دخترم برای حج عمره دانشجویی ثبت نام کرد اصلا امید نداشت از بین اون همه ادم اسمش برای حج در بیاد اما من گفتم برو برات دعا می کنم دلم روشنه همون روز دخترم با گریه برگشت خونه که مادر تو از کجا می دونستی منم فقط بهش گفتم رفتی اونجا موقع طواف خانه خدا به خدا بگو اون چیزی رو که مادرم می خواد بهش بده حاجتم این بود که دخترم یه فرد خوب نصیبش بشه و تو زندگیش خوشبخت بشه بعد از برگشتن دخترم از خانه خدا براش خواستگار اومد انقدر رفتن و اومدن که بالاخره دخترم هم رفت سر خونه و زندگیش دامادم درست همونی بود که می خواستم .
با قرآن به ارزوهایم رسیدم
راستش من همیشه فکر می کردم کسی که قرآن حفظ می کنه همش باید سختی بکشه و خلاصه کلی زحمت رو تحمل کنه اما باشنیدن حرف های معلمم خیلی خوشحال شدم به نظرم تمام این ها یه جور تشویقه برای ما که قرآن و از روی تاقچه هامون برداریم و چه بهتر که شروع به حفظش کنیم چون حفظ قرآن باعث انس بیشتر باقرآن می شه وناخود آگاه همه زندگی مون تحت تاثیر قران قرار می گیره
به قول استاد پرهیزگار چقدر خوبه حتی روزی یک آیه حفظ کنیم و حفظ قرآن رو هرگز متوقف نکنیم.
البته همه ی این حرفها رو اول به خودم گفتم .