جان در طلب کرب و بلا می سوزد
از دیده به جای اشک خون می جوشد
ای آن که دلم هوای کویت کرده
آگاه که جان در این هوا می سوزد
آن روز که خاک ما سرشتند به عشق
گفتند که جانش از عطش می سوزد
صد جرعه ز می های جنانم دادند
دیدند دوباره جان من می سوزد
گفتند ملائک به تحیر یا رب
غرق است به آب و باز هم می سوزد
از عرش ندا بر آمد آگاه شوید
شیدای حسین (ع) تا ابد می سوزد
شاعر: حسین ابراهیمی