می آیی و با آمدنت همه ی فصل ها بهار می شوند ...
یه قطعه اون طرف تر یه جوون که نه، یه نوجوون هست که قبل از اینکه من به دنیا بیام دوباره متولد شده ، جالب نیست؟ چقدر دلم می خواست می دونستم جشن تولد دوباره تو کی بوده !همه دلیلی که الان ایجام، یه تشکر ساده است که بدجوری بهت مدیونم. هر چند که دقیقا ندونم چقدر! راستی سلام منو به همه هم قطارهات برسون. در ضمن، یه چیز خیلی خیلی مهم ...
آمدم ...
بودی ...
هستی ...
خواهی بود!
دوستی فصل قشنگی است
پر از لاله ی سرخ
دوستی قدرت تلفیق شعور من و توست
دوستی حس عجیبی است میان پر و اب
رنگ ان مثل خداست
مردم شهر رفاقت دل ابی دارند
و در این شهر همه می خندند
پشت هدیه اش این چند بیت شعر را نوشتم میخواستم به عنوان یادگاری به او هدیه ای داده باشم بعدش فکر کردم این یادگاری های مادی هرگز به پای آن همه خاطرات خوبی که او به من هدیه داد نخواهد رسید خاطراتی که با وجود او شکل گرفت .
دوست خوب نعمت است و من همیشه خدا را شکر میکنم به خاطر وفور این نعمت در زندگی ام فرقی ندارد دوستان مجازی یا واقعی ، این شعر را به تک تک دوستانم تقدیم میکنم همان هایی که خیلی وقت ها شرمنده بزرگواری و مهربانیشان میشوم .
و به مائده ایرانی که 25 بهمن ماه روز تولدش است درست روزی که اتفاقا روز تولد من هم هست . امیدوارم هر دویمان واقعا بزرگتر شده باشیم .
انقلاب برای من خلاصه می شود در عکس ها و تصویرهای سیاه و سفید مردمی که شعار می دهند و از همه ی آنها می شود فهمید که می گویند شاه را نمی خواهند . تصویر خیابانی که مردم وسطش را گل چیده اند یا مردی که حتما دست هایش به خون همرزمی آغشته شده که شهید شده و رو به دوربین فریاد می زند و تصویر امام خمینی (ره) که مطمئن و آرام آرام از پلکان هواپیما پایین می آید، تصویری که حالا به نماد انقلاب تبدیل شده است .
ترانه هایی که فقط کافی است یک مصرع از آن خوانده شود "بوی گل و سوسن و یاسمن آید" بقیه اش را تا آخر می توانی با ریتم همان آهنگ بخوانی . ترانه هایی که بعدا فهمیدم سازندگانش برای ساختنش چه مصیبت ها که نکشیدند !
با شنیدن نام انقلاب ناخوداگاه یاد خاطرات کسانی می افتم که در روزهای انقلاب بوده اند و نفس کشیده اند از کسی شنیدم که وقتی بیمارستان ها با کمبود باند و ملحفه مواجه شدند مردم از هیچ کمکی دریغ نکردند و حتی پیرزنی عصازنان رفت و چادر عروسیش را به بیمارستان هدیه کرد تا از آن به عنوان ملحفه یا بانداژ برای بستن زخم مجروحین استفاده کنند پیرزن گفته بود : این چادر تنها یادگاری من از دوران عروسی ام بود .
"من دولت تعیین می کنم" این جمله هم از جملاتی بود که شد نشانه ای برای یادآوری دهه فجر، وقتی امام در جمع پرشور مردم این جمله گفت عده ای از سر شوق دست زدند و عده ای دیگر الله اکبر گفتند شوق و شور را می شد از همین دستپاچگی شان فهمید .
من انقلاب را با تمام این نشانه ها به یاد می آورم و با مردی می شناسمش که حقیقت همیشه زنده ی تاریخ است.
پی نوشت ها :
1- شما انقلاب را با چه نشانه هایی به یاد می آورید؟
2- سخنان مهجور حضرت روح الله
3- و دنیا را می گویم تا از تو بیاموزد ایستادن را ...(سلمان هراتی )
تصاویر از جلوی چشمانم رژه می روند کودک و بزرگ و پیر و جوان دیگر فرقی نمی کند همه محکوم هستند به مردن، یک مرگ دسته جمعی! راستی به کدامین گناه ؟!
گوینده اعلام می کند که دیروز 2 نفر دیگر در فلسطین کشته شدند یکی می گوید :عجب خبر مهمی! خب هر روز در فلسطین چند نفر کشته می شوند این که چیز عجیبی نیست !!!
بعد از تمام این خبرها برایشان می نویسیم ، اعتراض می کنیم ، محکوم می کنیم و مقاومت تک تک آنها را تحسین می کنیم . با وجود تمام اینها، گاهی عجیب این تصاویر و خبرها برایمان عادی می شوند !
پی نوشت ؛ دنیای عجیب!
شب عاشورا که فرا رسید امام حسین علیه السلام فرزندان و برادران و برادرزادگان و همه ی بستگان و اصحاب را جمع نمودند امام سجاد علیه السلام می گوید با آنکه بیمار بودم نزدیک رفتم ببینم پدرم چه می گوید ، پس از آنکه خدا را به بهترین وجه ستایش کرد در بخشی از سخنان خود می فرمایند :
" پس بیعتم را از شما برداشتم و شما را به اختیار خودتان گذاشتم اینک شب فرا رسیده است از تاریکی شب استفاده کنید و به هر سو که می خواهید بروید و مرا با این قوم تنها گذارید که اینها به جز من با کسی کاری ندارند ."
و مگر نه اینکه همه ی زمین کربلا و همه ی روزها عاشوراست .
حال اختیار با توست ، در کربلا یا با سبز پوش های سپاه حسینی یا با سرخ پوش های یزید ... اینجا بی طرف و خاکستری و حد وسط نداریم .
جان در طلب کرب و بلا می سوزد
از دیده به جای اشک خون می جوشد
ای آن که دلم هوای کویت کرده
آگاه که جان در این هوا می سوزد
آن روز که خاک ما سرشتند به عشق
گفتند که جانش از عطش می سوزد
صد جرعه ز می های جنانم دادند
دیدند دوباره جان من می سوزد
گفتند ملائک به تحیر یا رب
غرق است به آب و باز هم می سوزد
از عرش ندا بر آمد آگاه شوید
شیدای حسین (ع) تا ابد می سوزد
شاعر: حسین ابراهیمی